من چشمهایم را نمیفروشم، به لبخند سیاه شیاطینی که آن را بازیچه ی لذتهایشان کنند... من ناز صدایم را نمیفرمشم، تا نازکش توجه ابلیسان شود... من گل فروش نیستم تا گران مایه، گل وجودم را به سیاهی و پوچی بفروشم... این دنیا تلخ یا تنگ باشد. تیره باشد. سراسر رنج باشد. من هرگز سیاه نمیشوم. حتی اگر تمام دنیا تاریک تر از این شود که اکنون هست.
C†?êmê§ |